ناگفته های شکارچی دختران تهرانی
من دو تا خط گوشی داشتم، شماره هر خطم را به اسم بابا ذخیره می کردم، یواشکی از شماره ام خط دیگری را می گرفتم و به دخترا می گفتم بابام پشتمونه داره مارو می بینه، واسه همین که ما رو نبینه و آبروم نره می خواستم پیاده شوند، از اونجایی که دخترا می ترسیدن، بدون چک کردن همه وسایلشون سریع از ماشین پیاده می شدند و من در فرصت مناسب گوشی ها را می دزدیدم./ اوایل بهمن ماه بود که دختر جوانی نزد مأموران کلانتری ۱۳۹ مرزداران فاش کرد دو گوشی موبایلش از سوی راننده جوان یک ارابه شیشه دودی به سرقت رفته است. به گزارش ایران، این دختر وقتی با دستور بازپرس ۱۴ ...
Click
To Read Full Article