شوهر بدبین همسرش را به دادگاه کشاند/ مهران مرا به خیانت متهم می کند و حتی اجازه خریدن یک نان به ...
مرد جوان گوشه ای از راهروی دادگاه خانواده کنار دختری زیبا نشسته و مدام زیر لب با خودش حرف می زد. هر دو خیلی کم سن و سال بودند اما از سر و وضعشان معلوم بود وضع مالی خوبی دارند. گاهی هم زیرچشمی نگاهی خشمگین به دختر جوان که همسرش بود می انداخت و انگار او را به خاطر گناهی که مرتکب شده بود مؤاخذه می کرد اما به نظر می رسید برای زن جوان این رفتار شوهرش عادی بود و چندان توجهی نداشت و منتظر بود تا منشی شعبه آنها را صدا کند و هر چه زودتر به پرونده طلاقشان رسیدگی شود./ دقایقی بعد نوبت آنها فرا رسید و هر دو وارد شعبه دادگاه شدند. قاضی رو به مرد جوان ...
Click
To Read Full Article