چشمپوشی بر حرام
که در راستای خاطرات شهدا است و برگرفته از عارفانه (شرح حال عارف شهید احمدعلی نیری) است نوشت: شهید احمدعلی نیری می گوید که روزی با بچه ها رفته بودیم دماوند. همه رفقا مشغول بازی بودند. یکی از بزرگ ترها گفت: «احمدآقا برو این کتری رو آب کن.» بعد جایی رو نشان داد گفت: «اونجا رودخانه است!» من هم راه افتادم. از لابه لای بوته ها و درخت ها به رودخانه نزدیک شدم. تا چشمم به رودخانه افتاد، یک دفعه سرم را پایین انداختم و همان جا نشستم! بدنم شروع به لرزیدن کرد. نمی دانستم چه کار کنم! همان جا پشت بوته ها مخفی شدم. من می توانستم به راحتی یک گناه بزرگ انجام ...
Click
To Read Full Article