یک سقف؛ تنها آرزوی سوگند و ساغر
روزهایی که حتی پول نان خریدن هم نداشته اند و با شکم گرسنه خوابیده اند؛ دو هفته ای یکبار و با کمک خیران مرغ می خورند، آن هم با پیکنیکی که هم گرمشان می کند و هم با آن غذا می پزند./ از خرابه های شهر دهدشت نقل مکان کرده اند و در خانه ای بسیار فرسوده و آن هم موقتی ساکن شده اند؛ بچه چهارماهه را با آب سرد حمام می کنند چرا که آب و برق و گاز خانه به دلیل بدهی قطع شده است و بچه های مریضی که تنها به دلیل بی پولی درمان نمی شوند. این خانواده تنها یک آرزو دارد؛ داشتن یک اتاق تمیز با کمترین وسیله زندگی و ساغر که خوب شدن پدر معتادش را می خواهد و زیارت خانه ...
Click
To Read Full Article