کلاهبرداری با دلارهایی که در زیرزمین خانه چاپ می شد/ شروین فارسی حرف نمی زد تا بتواند طعمه ها را ...
از غرب تهران به مقصد خیابان آزادی سوار خودروی پژو مسافربر شدم. راننده پسر جوانی بود و هیچ مسافری نداشت. پس از طی مسافتی دو مسافر که در کنار خیابان به انتظار خودرو بودند نیز سوار شدند. ظاهر آنها خیلی آراسته و شیک بود، یکی از آنها فارسی صحبت نمی کرد و نفر دوم مترجم او بود. چند لحظه ای که از سوار شدن آنها گذشت، بهزاد، مترجم جوان به من گفت که دستبند و انگشتر و النگویی که به دست دارم را خریدار است. او مرد جوانی را که همراهش بود تاجر ترکیه ای معرفی کرد و گفت: این آقا از طلاهای شما خوشش آمده و می خواهد آنها را برای همسرش بخرد. اما چون زمان کافی ...
Click
To Read Full Article