کروناییها فریاد نمیزنند!
در یک شب سرد روزهای پایانی زمستان که ثانیه ها چون ساعت می گذشتند تمام تنم کرخت شد و نفسم بالا نیامد. نفس ها چون پرنده ای زخمی از قفس شکسته به سختی رها می شوند و هیچ توانی برایم باقی نمانده است. خدایا چرا من!؟/ به گزارش همشهری آنلاین ناگهان سکوت سنگینی تمام دنیا را فرا گرفت، نمی دانم چه کسی بلندبلند خندید و اینگونه غم بیدار شد. نهال عمرم بازیچه دست بادی شده که از ریشه برکندن من نیز راضی اش نمی کند. تب به ملاقاتم آمد و فضای خانه پر شد از بوی نیستی. این روزها که بیماری همه گیر کرونا تمام دنیا را فراگرفته خیلی ها آرام و بی صدا در حال نبرد با ...
Click
To Read Full Article