چگونه جمهوری اسلامی را از چشم مردم بیندازیم !
ساعت ۱۲ است . برگه ام را مهر میکنند ، کارم تمام شده است . از اتاق بیرون می آیم . پاگرد طبقه اول را پشت سر میگذارم . هنوز چهار پنج پله را طی نکرده ام که صدایی توجهم به خودش جلب می کند : وقتی مربوط به خودم میشه ، چرا نباید اختیارش دست من باشه !! کنجکاویم گل کرده است ، پله هارا برمیگردم و میروم ببینم صدا از کجا می آید و چه چیزی به دختر مربوط میشود . به دری میرسم که به دو اتاق ختم می شود . صدا از اتاقی می آید که روی تابلوی نصب شده کنار درب ورودی اش نوشته شده : تعویض نام . پیرمرد و پیرزنی روی صندلی نشسته اند . پیرمرد درحال پرکردن فرم است . دختری ...
Click
To Read Full Article