قصههای نان و نمک(۳۸)/ شنبهای که با مرگ گربه آغاز شد
برای اول صبحِ شنبه دیدن گربه کشته شده روی آسفالت اصلاً شروع خوبی نبود ولی مثل خیلی از حقیقت های آزاردهنده زندگی، واقعیت داشت. گربه احتمالاً در حین تلاش برای گذر از خیابان کشته شده بود. ذهن رفت پی لحظه ای که راننده تجربه کرده، رد شدن از روی یک مشت گوشت و استخوان. حس تلخ مرتکب قتل شدن و چسبیدن خون و موی گربه به لاستیک و گلگیر ماشین. گفتم که اصلاً شروع خوبی برای اول هفته نبود به خصوص برای ذهنی که بیمار تصویرسازی است! باقی مسیر به گربه هایی فکر کردم که اول صبح شنبه صاحبشان بیدار شده، غذای مخصوص برایشان ریخته، اسباب بازیشان را دست شان داده، ...
Click
To Read Full Article