شینآبادیها کتاب زندگیشان را می نویسند
در آن روز سیاه آذر ۹۱ وقتی دخترها وارد مدرسه انقلاب اسلامی که در ورودی خودروبر نداشته و پنجره های مشبک آهنی همانند زندانی آن را محصور کرده بود، می شدند، نمی دانستند چه سرنوشتی انتظارشان را می کشد. شین آباد، شهر سردی است و از اول آذر برف و باران را به خود می بیند. دختربچه های ۱۰ ساله کلاس چهارم از معلم خود می خواهند تا بخاری کلاس درس را روشن کند. ساعت ۷:۳۰ صبح سرایدار با دو گالن نفت وارد کلاس می شود و مخزن بخاری را پر می کند؛ چون بخاری سوراخ بوده نفت به اطراف بخاری نشت می کند و آتش در آن زبانه می کشد. دخترها که وحشت زده شده بودند از معلم خود ...
Click
To Read Full Article