سرنوشت شوم دختری که گرفتار عشق خیابانی شد
وقتی وارد آن لانه شیطانی شدم ناگهان سه مرد غریبه در حالی که چاقویی در دست داشتند به سمت من آمدند و قصد آزارم را داشتند. با ناراحتی و گریه از پرهام پرسیدم که در این باره توضیح بدهد، اما او فقط سکوت کرده بود. بالاخره در حالی که در چنگ آن مردان غریبه گرفتار شده بودم و هر کدام مرا اذیت می کردند با گریه و التماس موفق شدم از دست آن ها فرار کنم و به کلانتری پناه ببرم.
Click
To Read Full Article