زن جوان خطاب به قاضی:اول یک روسری در ماشین همسرم پیدا کردم؛بعدا هم دیدم از مهد کودک یک دختر را ...
چند دقیقه ای نگذشته بود که پسری جوان به سمتش آمد و گفت ساناز جان من را ببخش اشتباه کردم باید واقعیت زندگی ام را به تو می گفتم هرچند گذشته ها گذشته و اصلاً موردی برای نگرانی وجود ندارد. روزنامه ایران نوشت: در همین موقع سربازی از ته سالن شماره پرونده ای را خواند و گفت طرفین جلسه رسیدگی ساعت ۸ صبح اعلام حضور کنند. به محض ورود به شعبه زن جوان بی مقدمه گفت: آقای قاضی این مرد مرا فریب داده و با احساس من بازی کرده او قبلاً زن داشته و هنوزهم دوستش دارد اما به من نگفته بود، اگر من این روسری را پیدا نکرده بودم معلوم نبود تا کی می خواست این ماجرا را ...
Click
To Read Full Article