روایتهای کسبه یک پاساژ سوخته از ناآرامیها
«جلوی چشمم سوخت و خاکستر شد». این را فروشنده یکی از فروشگاه های یک پاساژ سوخته در گلشهر کرج می گوید. چشم هایش هنوز از ظهر روز یکشنبه، سرخ است. مغازه اش اولین جایی بود که آتش بانک بیرون مجتمع به آن سرایت کرد؛ فروشگاه لباس زنانه. لباس و کفش و کیف «عین کاه می سوزد» و «ما فقط می توانستیم تماشا کنیم». یکی دیگر از کسبه پاساژ، سیگار روشنش را دست به دست می کند و می گوید: «۳۵ دقیقه طول کشید تا آتش نشانی برسد. مانده بودند توی ترافیک. تا برسند چیزی از زندگی ما نمانده بود. خودمان رفتیم بیرون که آتش را خاموش کنیم. طرفمان سنگ پرت می کردند.» پاساژ سوخته، ...
Click
To Read Full Article