رابطه پنهانی با زن مشتری زندگیم را از هم پاشید | دوست زنم مرا با شهین در سینما دید و....
رابطه پنهانی با زن مشتری زندگیم را از هم پاشید | بعد از این که خدمتم تمام شد به اصرار پدرم با دختر یکی از دوستانش ازدواج کردم و چون تنها پسر خانواده بودم، پدرم مدیریت مغازه فرش فروشی خود را به من سپرد، من هم قبول کردم و در آنجا مشغول به کار شدم، همه چیز عالی و خوب پیش می رفت، چند سالی از زندگی من و سمانه می گذشت اما خبری از بچه دار شدن ما نشد تا این که بعد از معاینات و انجام آزمایش ها متوجه شدم همسرم به دلیل مشکلات هورمونی قادر به بارداری نیست./ به گزارش آفتاب، بعد از این که خدمتم تمام شد به اصرار پدرم با دختر یکی از دوستانش ازدواج کردم و ...
Click
To Read Full Article