جادهی ابریشم
خورشید، چه خانم باشد چه آقا، به جای آن که روز ما را طلایی و درخشان کند آن را سخت گرم و سرسام آور کرده است. اما... اما.../ وقتی از پله های مترو پایین می روم یاد فیلم «باد ما را خواهد برد» می افتم، البته باد و سرما. این قدر سرد است که مطمئنم مغزم با اطلاعاتی که دریافت می کند دچار مشکل می شود. گرمای شدید، تا می آید تنظیم کند، می شود سرمای شدید. طفلکی مغز. ۶۰۰ نفری می شویم که منتظر آمدن قطاریم. آقای پیری با تلفن همراهش حرف که نه، داد می زند: «من رو تهدید می کنی؟ وکیل می گیری؟ من صدتا وکیل...» بعد صدای آن خانم را از توی بلندگو می شنویم: «مسافران ...
Click
To Read Full Article