تجاوز وحشیانه به دو دختر جوان
آرش با دو پسر جوان مقابل ما ظاهر شد و با خنده ای گفت: این ها دوستان من هستند، آن جا بود که از نقشه شوم او مطلع شدیم ولی دیگر دیر شده بود./ با وضعیت آشفته وارد اتاق مشاوره کلانتری شدند، سرشان پایین بود و مدام گریه می کردند، تا این که یکی از آن ها سکوت اتاق را شکست و ماجرایی را که برایشان پیش آمده بود این چنین تعریف کرد: من و سمیه خیلی با هم دوست هستیم و مدام یا او به خانه ما می آمد یا من به خانه او می رفتم. همیشه با هم درد دل می کردیم و از رازهای هم با خبر بودیم تا این که یک ماه پیش به من گفت که با پسری به نام آرش آشنا شده است. سمیه می گفت ...
Click
To Read Full Article