اول من باید سپر خطر بشم
در عملیات میمک، گروهان ما، به فرماندهی آقای درچه ای، به دسته های مختلفی تقسیم شد. فرماندهی یکی از دسته ها، به دلیل شجاعت و محوریتی که براتعلی داشت، برعهده او بود. هنگام عملیات، بعد از طی کردن مسافتی طولانی و خطرناک، در موقعیت مخصوص، دسته ها باید جدا جدا با دستور فرمانده گروهان به خط می زدند. نوبت دسته ی ما رسید و هیچ دستوری از فرماندهی نرسید. بچه ها حیران و سرگردان، آن شرایط سخت را تحمل کردند، چه باید می کردیم؟! وقتی زمان گذشت و راه های ارتباطی هم قطع شده بود، خود براتعلی تصمیم گرفت آن راه پرپیچ و خم خطرناک را برگردد تا به مقر فرماندهی برسد ...
Click
To Read Full Article