اولین بار مادرم به من مواد داد/ تمام خانوادهام هروئین میکشند
برف شدیدی آمده بود و من همه آن مدت زیر پل سلطان آباد بودم و با مشما خودم را می پوشاندم، اما ترجیح می دادم، خانه نروم، چراکه پدرم من را کتک می زد./ وقتی صحبت از کودک می شود، ناخودآگاه صدای خنده، شیطنت و بازی های کودکانه به ذهن می رسد، اما هستند کودکانی که سهم آن ها از زندگی شیشه، تریاک، خماری، نشئگی و کارتن خوابی است./ آنچه در ادامه می خوانید، سرنوشت سه کودک از میان کودکانی است که یا معتاد به دنیا می آیند و یا در پای بساط پدر و مادر بخوری می شوند و بعد هم در کنار آن ها به یک مصرف کننده مواد تبدیل می شوند. کودکانی که برای تامین مواد خود مجبور ...
Click
To Read Full Article