از نصیحتهای شوهرخواهر روحانیام خسته شدم، او را کشتم!
دیگر از نصیحت های بیش از اندازه و سرزنش ها و تحقیر های شوهر خواهرم خسته شده بودم او اگرچه از نظر مالی به من کمک می کرد حتی روز قبل از آن نیز پنج هزار تومان به من داده بود، ولی همواره مرا به خاطر اعتیاد و شرایط زندگی ام تخریب می کرد تا این که شب حادثه به منزلش رفتم و با لیوان بزرگ معجون خوری حدود ۴۰ تا ۵۰ ضربه به سروصورتش زدم او مقاومت کرد و پرده پنجره را کشید تا از دیگران کمک بخواهد!/ شب بیستم شهریور، همسر مرد روحانی که به اتفاق دیگر اعضای خانواده اش از مشهد به منطقه درود نیشابور رفته بود، با شوهرش تماس گرفت، اما کسی پاسخ گوی تلفن نبود! ...
Click
To Read Full Article