ماجرای حفظ قرآن توسط رهبر انقلاب در زندان
در برشی از کتاب «خون دلی که لعل شد» عنوان کردند: دستگیری من در اوایل ماه شعبان بود. روزها گذشت و ماه مبارک رمضان نزدیک شد. من شنیدم که رئیس بازجوها در راهرو رفت وآمد میکند. وقتی صدای گامهایش به سلّولم نزدیک شد، صدایش زدم. من میدانستم که او مرا آزاد نمیکند، امّا من خواسته ی بزرگی از او طلب کردم تا خواسته ی کوچک را بپذیرد. فوراً به او گفتم: بسیار خوب. اجازه بده من یک قرآن داشته باشم. گفت: اشکالی ندارد./ اجازه داد یک قرآن از منزل برایم آوردند. خواندن قرآن در تاریکی شدید ناممکن بود. به نگهبان گفتم: میخواهم قرآن بخوانم؛ در را برایم کمی باز کنید. ...
Click
To Read Full Article