قصههای نان و نمک(۷۴)/ وقتی استرسِ مصاحبه، مهمتر از رزومه است
دختر جوانی برای استخدام آمده است. فراخوان را دیده و رزومه فرستاده. بخشی از کار مصاحبه استخدامی را من انجام می دهم. استرس دارد، یکی-دو جا کار کرده و حالا به دلیل تعدیل نیرو از شرکت آخر با او خداحافظی کرده اند. از قبل رزومه را می بینم، تمام جزییات ممکن را به خاطر می سپارم و معمولاً چند سوال می پرسم که هیچ ربطی به کار ندارد. منظورم آن سوال کلیشه ای نیست که «میتونی این خودکار رو به من بفروشی؟» یا «پنج سال بعد خودت را کجا می بینی؟!». در کشوری که اقتصادش شبیه اسبی شده که سوارکارش را زمین زده و به تاخت دارد در دل یک بیابان می تازه اصلاً می شود در ...
Click
To Read Full Article