«یک تصادف ساده» /ناکامی در تبدیل نمونه آرمانی ذهنی به نمونه عینی
فیلم محصول رویارویی نافرجام میان ذهن زخم خورده فیلم ساز و جامعه ای است که از مرحله شعار و استعاره های نخ نما عبور کرده است/ جعفر پناهی در «یک تصادف ساده» می کوشد جهان ذهنی خویش را به جهان عینی جامعه پیوند بزند؛ جهانی انباشته از رنج، خشم، احساس بی عدالتی و حافظه ای زخمی از خشونت سیاسی. امّا اگر در سنت پدیدارشناسی اجتماعی آلفرد شوتس داوری کنیم، فیلم در تبدیل نمونه آرمانی ذهنی فیلمساز به نمونه آرمانی عینی ناکام مانده است. شوتس معتقد است هر بازنمایی موفق از کنش اجتماعی باید چند اصل را برآورده کند: این اصول تعیین می کنند که آیا جهان ذهنی فاعل ...
Click
To Read Full Article