پله عشق
بچه ها در کلاس آرام بودند و محو تماشای ترنم عشق که در رفت وآمد بود. یاد عزیز دلم، مادر مهربانم افتادم. به آنها گفتم مادر، نمونه بارزی از انسان عاشق است که بارها و بارها در مسیر زندگی، بر سر دوراهی عقل و عشق همیشه تصمیمی عاشقانه می گیرد. برایشان گفتم که بارها در نوجوانی، بیمار شدم و بعد از رسیدگی های اولیه، مادرم می توانست تصمیمی عاقلانه بگیرد و خودش هم دمی بیاساید، اما او عاشقانه، بالای سرم می نشست و تا صبح چشم بر هم نمی زد تا نکند خم به ابروی تحفه اش بیاید. برای نمونه، از خمسه نظامی خواندم، از مجنون؛ از عاشقی که عقل را دست به سر کرده بود و ...
Click
To Read Full Article