نویسندهای که سوژه غافلگیرش کرد | در ستایش و نکوهش غافلگیری نویسنده
نویسنده ملول عقب سوژه می گردد، ولی سوژه از عقب می رود و از نویسنده دور می شود و نویسنده با چشم خویشتن می نگرد که سوژه اش می رود!/ هیچ. مطلقا هیچ. هرچه گشتم که سوژه ای برای این یادداشت پیدا کنم، مطلقا چیزی نیافتم. می خواستم موضوعی باشد که خودم را سر شوق بیاورد و ترغیبم کند به نوشتن. اما نشد. نه اینکه دل و دماغ نوشتن نداشته باشم یا سختم باشد که بخواهم ذهنم را وسط روز برای نوشتن چیزی سروته دار مرتب کنم. البته اینها هم بود که خودش کم چیزی نیست. آدم ممکن است به هزار و یک دلیل دل و دماغ نداشته باشد، خسته باشد، دل زده باشد، دل مرده باشد، ملول باشد ...
Click
To Read Full Article