مهری و مازیار: از بی اعتنایی همسر تا قلیان در آلاچیق
شب شد و مهری به خانه بر نگشت، مازیار تنها روی مبل نشسته بود و با خودش فکر می کرد که چطور می تواند از پس مشکلات برآید./ زندگی مردان و زنان این سرزمین را از بیرون زندگی آنان و بدون قضاوت برای "عصرایران" بنویسد. روایت هایی که شاید بتوانند به شب شد و مهری به خانه بر نگشت، مازیار تنها روی مبل نشسته بود و با خودش فکر می کرد که چطور می تواند از پس مشکلات برآید. هر چند او هیچ تمرکزی روی مشکلات نداشت و ذهنش مدام از شاخه ای به شاخه ی دیگر می پرید. حالا او چند مشکل اساسی در زندگی داشت. یک مدت به پروژه ی زمین خورده اش فکر می کرد و با خود فکر می کرد که ...
Click
To Read Full Article