مرگ یک کارمند
در شبی خوش، کارمندی به اسم ایوان دمیتریچ چرویاکف که خود نیز به اندازه ی همان شب، خوش بود در ردیف دوم تئاتر نشسته و دوربین به چشم سرگرم تماشای اپرت «ناقوس های کورنیلف» بود. چشم به صحنه دوخته بود و عرش اعلی را سیر می کرد. اما ناگهان … راستی در داستان ها غالباً به عبارت «اما ناگهان» بر می خوریم. مؤلفان حق دارند این جمله را به کار گیرند چرا که زندگی پر است از رویداد های ناگهانی و غیر منتظره! باری … اما ناگهان صورت او پر چین و چروک شد، چشم هایش به پیشانی اش غلتیدند و نفسش بند آمد و … هاپچی!!! و همان طوری که ملاحظه می فرمایید، ایشان عطسه کردند. ...
Click
To Read Full Article