ماجرای سرنوشت عجیب بنیانگذار پارک «ساعی» تهران
مهندس بهمنیار گفت به خداوند نالیدم که آن روز چرا به من امر فرمودی که صندلی خود را به مهندس ساعی واگذار کنم؟! البته سال هاست که از آن ناشکری خود استغفار می کنم./ روی صندلی هواپیما نشستم و کمربند بستم، همه صندلی ها پر بود. در همین وقت مردی بلندقد و زیباروی از در هواپیما به درون آمد و همان طور ایستاده، خطاب به مسافران گفت: «آقایان! آیا کسی هست که برای سفر به تهران شتاب نداشته باشد و بخواهد یک هفته دیگر در شیراز بماند و در بهترین هتل شیراز میهمان من باشد؟»/ به گزارش ایسنا، کانال تلگرامی «آب وآتش» خلاصه ای از یادداشت دکتر محمدابراهیم باستانی ...
Click
To Read Full Article