لمیده بر کرانهی لمان
مرد سالدیده با چشمان کم رمقش خرامیدن قو های سپید بر دریاچه لمان را نظاره می کرد. اگر چرخ یاری کند و چندسالی بر دیرسالی اش افزون گرداند به قرن خواهد رسید و می تواند فخر بفروشد به سلطان صاحب قران که یک تیر میرزارضا را کم آورد تا شود صاحب قران، او، اما می تواند دو قرن بزیید./ روزنامه چی زمخت و سمجی مدام برایش پیغام و پسغام می داد و پیرسال دیری بود که می دانست اهل بخیه عاشق سوغات های پروپیمان حین بدرقه اش هستند، زبان در دهان اردشیرخان به ناف اش می بستند و گعده می خواستند. خوب می دانستند اگر قلم و قدمی به وقت آمدن معیت کنند به وقت رفتن از ویلای ...
Click
To Read Full Article