قصههای نان و نمک(۵۹)/ ظلم به واژهی «مظلوم!»
سوپر مارکتی که از آنجا خرید می کنم را چند پسر تُرک می چرخانند، همیشه ی خدا سرشان شلوغ است ولی خوش مشرب، پُر کار، شریف و دوست داشتنی هستند. بیشتر شبیه بچه های یک روستا هستند که با هم آمده اند در این شهر شلوغ و پی لقمه نانی می گردند. هر وقت هم من را می بینند کُری ریزی می خوانند. عاشق تیم تراکتور هستند و اعتقاد دارند که «تیراختور» هیچ وقت شکست نمی خوره مگه «فارسا» دست به یکی کنند! هیچ بحث و استدلالی هم فایده ندارد، حتی اینکه می گویم من فارس نیستم هم افاقه نمی کند، کُری می خوانند و معتقدند در همه این سالها در سیاست و ورزش و … «مظلوم» واقع شده ...
Click
To Read Full Article