قصههای نان و نمک(۵۲)/ یک قدم عقبتر لطفاً!
برای خرید لباس وارد فروشگاه شدم، دختر جوانی از تیم فروش سلام و علیک کرد و دنبالم آمد تشکر کردم. هنوز چند قدم نرفته بودم که سایه به سایه ام آمد و با همان لحن گفت: - جنس خارجی خوب هم داریم! سلیقه تون رو بدونم راهنمایی تون می کنم! این بار لحن تشکرم اینطور بود که «ممنونم! اگر کمک بخواهم حتماً بهتون میگم!» هر طرف فروشگاه می رفتم دنبالم بود. به احتمال زیاد شیوه ای بود که مدیر فروشگاه انتخاب کرده و دختر فروشنده موظف است انجام بدهد. این جور مواقع حس بدی دارم، البته که از نظر روانشناسیِ فروش این روش موثر است که جاهای مختلف تکرار می شود، یکی از ...
Click
To Read Full Article