قصههای نان و نمک(۲۶)/مربای شناسنامهدار کارمندی!
همکارم که در حوزه برق دکترا دارد را تشویق می کنم که کتابی در مورد زیست کارمندی بنویسد. میانسال است و شوخ طبع و نکته سنج. لابه لای کارهای روزمره وقتی فرصتی پیدا می کند حرفش را می زند و می رود: امروز همینطور که از جلوی اتاقم رد می شد، گفت: کارمند باید کتش رو بندازه روی صندلیش. اینطور هر وقت از اتاق رفت بیرون چه ارباب رجوع بیاد و چه رئیس، می دونه که اون اومده سرکار و همین حوالیه! به نظرم تیپ کارمندهای سنتی به ویژه در ادارات غیردولتی در حال انقراض است، نسل جدید اصلاً حوصله این حرفها را ندارند، نه اینکه کار نکنند، می کنند اما به شیوه خودشان! ...
Click
To Read Full Article