شاعری که جسمش در اتریش و روحش در گیلان پیر شد
علی خوشتراش: عصر یکی از روزهای اردیبهشت ۱۳۸۴ برای نخستین بار در یکی از پیاده روهای قرار ملاقاتی گذاشتیم. دیدار ما با دسته ای رز نارنجی بعد باران یکریز بهاری که هوا بوی خاک باران خورده می داد، رقم خورد و بعد با قدم زدن در نارنجستان های لیلاکوه و نوشیدن استکان های پیاپی چای بهاره به شب رسید. دیدار شاعرانه و حرف ها از شعر و عاشقی بود. می گفت عاشقی همه خاطره من است؛ عشقم به زندگی و هر چیزی که با آن بشود شاعری کرد و شاعرانه زیست. می گفت: «در دهه ۵۰ به اتریش رفتم و در همه این سال ها جسمم در وین و روحم در لنگرود پیر می شد». چند روزی در شهر ماند و ...
Click
To Read Full Article