داستان کوتاه/ خوابگاه شماره ۲
؛ داستان کوتاه «خوابگاه شماره ۲» نوشته راحیل بوستانی* دانشگاه قبول شدم. مسافت خانه ما تا دانشگاه ۸ ساعت رانندگی با ماشین و یک ساعت و بیست دقیقه پرواز با هواپیما بود. وسایلم را که شامل دو کوله پشتی حاوی لباس ها و کتاب و دفتر و قلم بود، جمع کردم و به یک خوابگاه دانشجویی وارد شدم. خوابگاه شماره ۱ پر شده بود. خوابگاه شماره ۲ یک واحد آپارتمانی متشکل از ۳ اتاق خواب که ۲ اتاقش ۶۰ متری و یک اتاق که وسط دو تای دیگر قرار داشت ۸۰ متری بود. اتاق های ۶۰ متری ، ۴ تخت دو طبقه و اتاق وسطی ۶ تخت دو طبقه داشت. تازه پیش دانشگاهی را تمام کرده بودم و از زندگی ...
Click
To Read Full Article