حواسمان پیش باران بود
در تمام کار هایی که در طول روز انجام می دهم، در تمام خیابان هایی که به سمت مقصد پیش می روند و در تمام لحظه هایی که دعاهایم اجابت می شوند، دارم به تو فکر می کنم./ انگار تو بخشی از کاری هستی که انجام می دهم، بخشی از مقصدی که به هوایش پیش می روم و بخشی از دعایی که به اجابت می رسد. من تو را در حاشیه ی کتاب های مدرسه ام پیدا کرده ام. حاشیه هایی که پرند از حرف هایی از سر بی حوصلگی. مثلاً وقتی دقیقه های آخر کلاس، حوصله ام سر می رود، یا آخرین زنگ چهارشنبه که دیگر حس می کنم صدای پای پنج شنبه ی با شکوه را می شنوم، دستم به سمت حاشیه های سفید کتاب می ...
Click
To Read Full Article