جزیرههای خودساخته
راوی رمان، دختر نوجوانی است به نام «سارا لوییز». سارا داستان را این طور شروع می کند: «کارولین، آرام، مطمئن، روان و مانند طلا درخشان بود. من اما خاکستری و کدر بودم./ زشت یا هیولاوار نبودم؛ که شاید اگر بودم بهتر بود. هیولا ها همیشه توجه همه را به خود جلب می کنند، حتی اگر فقط به خاطر وحشتناک بودنشان باشد.» «کارولین» خواهر دوقلوی اوست. سارا اول به دنیا می آید و چند دقیقه بعد کارولین. کسی چندان به سارا توجه نمی کند چون نوزاد سالمی است، اما کارولین بیمار و شکننده و ظریف است. این بی توجهی به سارا، به همان زمان تولد محدود نمی شود. کارولین زیبا و ...
Click
To Read Full Article