تصویر خود را بر پردهی زندگی نقش میزنیم
کفش های کودکی پاهایمان را می زنند و کفش های بزرگ ترها هم در پایمان لق می خورند و به هیچ کار ما نمی آیند. آن چه ماندنی است به ما می آید، به تن و جان ما می نشیند و کاری می کند که نبض پرواز را بفهمیم، روح هیجان را درک کنیم و ترس و فکر و خیال را به شکلی تازه معنا کنیم. ما باید قصه ها و افسانه ها و خاطره ها را بشنویم و بخوانیم و برویم. ما باید گرمای سوزان تابستان را بچشیم و عرق کنیم و بدویم. ما باید فریاد زمین را بشنویم، دلهره ی خاک تشنه را درک کنیم، نفس نفس زدنِ هراسناکِ گوزن زرد ایرانی را برای زنده ماندن بفهمیم و پابه پای یوز آسیایی برای زندگی ...
Click
To Read Full Article