تصمیم بزرگ دختر فراری در خانه فساد
یک زن پا گذاشته بود خیلی زود خودش را نجات داد. این دختر نزد پلیس رفت و خواست او را از سرنوشت شومی که دارد، نجات دهد. الناز که گریه می کرد، به پلیس گفت: وقتی می خواستم از خانه فرار کنم فقط به یاد کتک های پدرم بودم که گاه گداری با سیم و کمربند به جان من می افتاد. برادرم با نگاه های کودکانه از من می خواست ترکش نکنم، قول دادم وقتی کار خوبی پیدا کردم سراغ او بروم و با خود ببرم. دختر ۱۶ ساله ادامه داد: با مانتو و مقنعه مدرسه از خانه خارج شدم. می خواستم با آن مقداری که حروفچینی و کامپیوتر بلد بودم شغلی دست و پا کنم. چشمانم پر از اشک بود که در را ...
Click
To Read Full Article