بهمن ماه و بدهی همیشگی به کربلای ۵
بهمن که میشود من یاد دسته و گروهان هایی میافتم که در دل سیاهی شب، نیم خیز و دولا بین کانال های خاکی با کلی دلهره و استرس و البته ایمان پیش میرفتند تا دشمن را از دشت شلمچه پس بزنند و به بصره نزدیک شوند یا حتی اگر بشود فتحش کنند. اما این دسته و دسته های دیگر جایی در میانه دشت گیر میکنند و به سفت و سخت دشمن میخورند و باران آهن داغ و برنده و سوزنده بر سر و رویشان باریدن میگیرد. و این قدر حجم آتش به سمت جهنم کشیده میشود که داغ های خمپاره و گلوله بر بالای سر آدم ها بهم میخوردند. نبرد کربلای ۵ چند ماهی در جایی پونصد متری گره خورده بود و ایران کمی ...
Click
To Read Full Article