این ۵۰ ثانیه تلخ
با ذهن ده دوازده سالگی ات نگاه کنی، فکر می کنی زنگ تفریح یک مدرسه خورده و بچه ها دارند هوریز می کنند توی حیاط مدرسه که از بوفه ساندویچ مزخرف کالباس خشک بخرند و نوشابه فانتای تگری و این یک ربع وقت آزاد را خرج شکمشان کنند و بادگلوهای سوزنده را توی کلاس بزنند و بینی شان تا مغز سرشان تیر بکشد و بسوزد و کیف کنند./ با ذهن بیست تا بیست و پنج سالگی ات نگاه کنی درهای استادیوم بی حساب و کتابی است که صرف داشتن بلیت اجازه ورود به آنها داده و پلک درها که باز شده، دارند می دوند یک جای خوب روی سکو ها گیر بیاورند و نزدیک ترین جا به دروازه ها بنشینند و از ...
Click
To Read Full Article