این پسر با دستهای مصنوعی دروازه بانی می کند
«خدادست های عباس را به او برگرداند.» با همان ته لهجه آبادانی و صدای آرامی که سرشار از ذوقی وصف ناپذیر است این را می گوید و پشت سرهم خدا را شکر می کند. او زینب، مادر عباس است./ کسی که سالهای سال قصه دست های زیبای عباس را برای پسرک بهانه گیرش روایت می کرد« عباس بهانه دست هایش را زیاد می گرفت من هم همیشه قصه دست های زیبای عباس و خدا را برایش می گفتم با این مضمون که دست های تو انقدر زیبا و نورانی بود که خدا عاشقشان شد و تو قبل از بدنیا امدن در همان بهشت دستهایت را به خدا یادگاری دادی و آمدی!» عباس کوچکتر که بود از شنیدن این قصه حسابی لذت می برد ...
Click
To Read Full Article