او صدایت را میشنود
مثل بارانی که وقتی خواب بوده ای شروع به باریدن کرده است، مثل خورشید صبح جمعه که وقتی خواب بوده ای طلوع کرده است، مثل چایی که مادر قبل از این که به خانه برسی دم کرده است./ از خواب بیدار شده ای و باران را دیده ای، آفتابی را دیده ای که اتاق را پوشانده است؛ به خانه رسیده ای و بوی خوش چای را شنیده ای. تو خواب بودی، اما جهان حواسش به باران و آفتاب بود. خانه نبودی، اما مادر حواسش به دم کردن چای بود. زمانی که حواست نیست، مثل همین خواب بودن است؛ مثل در خانه نبودن است؛ او حواسش هست. او همه چیز را طبق تدبیر و برنامه اش پیش می برد. بعد انگار که از همان ...
Click
To Read Full Article