از «نسرین باقرزاده» خجالت بکشیم! + عکس
سیصد صفحه اش را دو روزه خواندم و رکورد اشک ریختن با یک کتاب را برای خودم شکستم. توی تمام صفحات من خانم باقرزاده را می دیدم و این آشنایی چقدر به لمس نسرینِ کتاب ساجی کمک کرد./ پنج شنبه ای بود. همراه با تعدادی از نویسنده ها نشسته بودیم به جلسه ای. حرف از جنگ شد. مردی پایش را آن طرف مرزها، توی مزرعه مین جا گذاشته بود و داشت از اسارتش می گفت. این طرف، کنار من عاقله زنی چادر کشیده بود توی صورت و گریه می کرد. میکروفن چرخید و رسید به زنی که داشت از شیمیایی شدن سردشت می گفت. از از دست دادن یازده نفر از اعضای خانواده اش و باز شانه های زنی که کنارم ...
Click
To Read Full Article