خواستگار ناکام پدر دختر مورد علاقهاش را کُشت!
خون جلوی چشمانم را گرفته بود و احساس می کردم هر طور شده باید انتقام بگیرم. مرضیه باید تاوان این کارش را پس می داد. آن روز از او جدا شدم، اما روز بعد به خانه اش رفتم و زنگ زدم. پدرش جلوی در آمد. همین که او را دیدم، با چاقو به وی حمله کردم و او را زدم. بعد هم فراری شدم.
Click
To Read Full Article