قســمتهایی از کتاب کاخ تنهایی، خاطرات ثریا اسفندیاری
شاه بدون اینکه بر گردد و به من نگاه کند درباره جزئیات فنی هواپیمایش با خلبان خود صحبت می کرد و من در صندلی عقب روی سلاح های کمری شاه که در شتابم آنها را ندیدم، نشستم و در آن حال ناراحتی خنده ام گرفت... شاه به عقب برگشت، او از نگاه من حذر داشت./ هواخواهان مصدق، شاید هم تا حال دوستانی را که در شاله کلاردشت، با عجله ترک کردیم ، دستگیر کرده باشند؟ سرگرد خاتمی سعی می کند آرامم سازد. می گوید:« گمان نمی کنم.» دوستان ما اتومبیل در اختیار دارند تا به تهران بازگردند. در هر صورت اگر هم هواخواهان مصدق سر برسند، این موضوع که ما بدون خبر عزیمت کردیم، به ...
Click
To Read Full Article