زندگی زیر سقف ترس؛ وقتی محبت به سلاح تبدیل میشود
من عاشق ادبیات بودم، اما پدرم با چوب خط کش روی دستم زد و گفت: فقط پزشکی یا قطع رابطه! امروز با وجود مطب پر رونق، اما واقعاً علاقه ای به این رشته ندارم.../ روان درمانی در قلب تهران. اینجا حال و هوایی متفاوت دارد. روی صندلی های انتظار، چهره هایی با انگشتانی زخمی، ناخن های جویده شده و چشمانی مضطرب نشسته اند. یکی از مراجعان، دختر جوانی با دستان پوشیده از زخم، توجه من را جلب می کند. وقتی با احتیاط می پرسم: «چه اتفاقی افتاده؟»، پاسخش مثل ضربه ای است به قلبم: «اگر والدینم بفهمند اینجا هستم، مرا نمی بخشند.» تعجب کردم، مگر می شود مادر پدری از بهبودی ...
Click
To Read Full Article