خرده روایت یک روز کرونایی
همه داروخانه ها شلوغ است و تو فقط از کنارشان رد می شوی یا مثل این که سوار قطاری شدی و فکر می کنی آن ها از کنارت رد می شوند. بنر هایی که می گویند کویئد ۱۹ چند روز روی کدام سطوح باقی می ماند و چه کسانی را نباید ببوسیم و با میوه ها وسبزی ها چطور برخورد کنیم و.. تند تند می گذرند. از اینور و آنور صدا می اید که معاون وزیر هم گرفته، شهردار هم گرفته و... یکی می خندد، یکی می گوید حالا وای به حال ما و.. تو، اما انگار دهانت را باز کرده اند و نشانده اند روی صندلی دندانپزشکی ضدعفونی نشده و به اندازه ۲۸ سال آمپول بی حسی در دهان و فکرت فرو کرده اند./ درس ...
Click
To Read Full Article