زندگیتان را دود نکنید!
نفس های پدر بالا نمی آمد، آنقدر پشت سر هم سرفه می زد که اشک از چشم هایش سرازیر می شد. به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، منطقه همدان، دخترک با چشم های غم بار به پدرش که بر روی تخت بیمارستان افتاده بود نگاه می کرد و به روزهایی می اندیشید که پدرش نخ پشت نخ، سیگار را تکرار می کرد. دخترک روزهایی را در خاطرش تداعی می کرد که خانه شان پر از دود سیگار بود و پدر لحظه ای سیگار را از گوشه لبش پیاده نمی کرد، او پول هایش را هم با کشیدن سیگار تبدیل به دود می کرد. پدر آن روزها عوارض وخیم سیگار را که همه فریاد می زدند به تمسخر می گرفت اما ...
Click
To Read Full Article