خانه به دوشی رانندگان مهاجر
« ازتهران متنفرم! کمتر به خانواده ام سر می زنم. الان ۴۵روز است که همسر و دختر ۲ساله ام را ندیده ام. این عکس دختر کوچولوم (عکس یک دختربچه بامزه که پدر را محکم در آغوش گرفته و می خندد را نشانم می دهد) است»./ مدتی خیره می شود به عکس، وقتی سرش را بلند می کند دیگر از آن مرد جوان شاکی که اصلا حاضر نبود با یک خبرنگار همکلام شود، خبری نیست. پشت آن چشمانی که حلقه اشک محاصره اش کرده، تنها می توانی تصویر یک پدر پژمرده و دلتنگ را ببینی و بس. ادامه می دهد:« جای من بودی تو هم از این شهر بدت می آمد! این شهر تبعیدگاه من است. به خاطر یک لقمه نان آواره شده ...
Click
To Read Full Article