حرفهای مقدس با دغدغههای مادی
ممکن است یک روز بخواهی پرستار باشی؟ روزت را با دیدن رنج و درد آدم ها آغاز کنی و تلاش کنی بیمار افسرده ای را بخندانی؟ لباس هایی بپوشی که همیشه بوی مخصوص بیمارستان را با خودشان دارند، فشار خون بگیری، مجبور باشی سوزنی را به دست های نحیف کودک بیماری فرو کنی؟ می توانی شاهد به تدریج مردن یک پیرمرد روی تخت سفید بیمارستان باشی؟ دلت می خواهد حس کنی همه زندگی یک آدم بستگی به مهارت دست های تو در دادن ماساژ قلبی دارد؟ پرستاری را می توان زندگی کرد و مثل خون در رگ های بیماران بود، باوجوداینکه پرستاری شغل استرس آوری به حساب می آید اما علاقه وافر به این ...
Click
To Read Full Article