در نسبت علیرضا رجایی و علی شریعتی
وقتی آمد، همه به احترامش ایستادند، سخرانی ها برای لحظاتی متوقف شد، انگار نمی خواستند تشویق را متوقف کنند، شاد آمده بود، می خندید و با همه خوش و بش می کرد، با همان چشمان باندپیچی شده ... در حالی که که اشک در چشمان خیلی ها حلقه زده بود... آمدنش یک تذکر بود... ۲- طارق علی، جایی در وصف رفیق و همرزمش ادوارد سعید گفته است روح سرکش و جنگنده او و اراده اش به زندگی، او را برای بیش از یک دهه در برابر بیماری لاعلاج، فناپذیر کرده بود. وقتی رجایی آمد، با همان قامت بلند، بی ذره ای خمیدگی، پس از بیش از ۸ سال درگیری شدید، می شد خاطره ادوارد سعید را دید که ...
Click
To Read Full Article