رنگ شالی «زرد»، رخ دلال «سرخ»، نفس شالیâکار «حبس»
شالی جوانه زد و قد کشید، همین که زرد شد سروکله دلالان و واسطه ها پیدا شد و زمزمه های واردات برنج خارجی بر رنجِ برنج افزود تا آرزوهای مرد شالی کار بر باد برود./ ؛ گروه استان ها- علیرضا نوری کجوریان: هنوز زمستان بود که پا در شالیزار گذاشت و مزرعه ترک خورده از سوزِ سرمای زمستان را با شخم و شیار بیدار کرد. با هزار زحمت، آب در کامش ریخت، شخم زد و آبش را تخت کرد. تازه شروع کاشت بود، گاه چشمش به آسمان بود و گاه دشت، باران که می بارید، دلش ریش ریش می شد و می گفت نکند بنج (بذر) خراب شود و از بین رود، گاه از آفتاب گلایه داشت و در آرزوی بارش، نماز ...
Click
To Read Full Article